- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
تو زمین گیری و من بیکس و یارم زهرا خوب بنگـر گـره افـتاده به کارم زهرا چـقدر پـیـر شـدی خــانـم هـجـده سـاله حـق بـده تـاب نـدارد دل زارم زهــرا خـانهام مقـتل تو بوده و من شاهد قـتل با چه رو پای در این خانه گذارم زهرا؟ هـمدم چـاهـم و هـم صحبت نخـلسـتانم بس که آزرده از این شهر و دیارم زهرا مرد خـیبر جلوی بسترت افـتاده زمین بعـد تو کاش منـم جان بـسپـارم زهـرا من صف اول هر غزوه به میدان رفتم ولـی انــدازۀ تـو زخــم نــدارم زهــرا یک دل سیر بگو هر چه دلت میخواهد یـک دل سـیـر بـرای تو بـبـارم زهـرا تو قدت خم شده یا چشم علی دید خطا؟ خـجـل از قـد تـو بـا دیـدۀ تـارم زهـرا کـفنت را جـلوی چـشم عـلی باز نکـن که در آورده عـزای تـو دمـارم زهـرا شب به شب مجلس ختمیست،خصوصی اما نه سر قـبر تو … بالای مـزارم زهرا
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
قـرار، از دل من مـیرود قـرارِ عـلی اگـر كـناره بـگـيری تو از كــنارِ علی بيا مَكن طـلبِ مرگ از خُـدای خودت كه هـسـت زنـدگیِ با تو انـتـظارِ عـلی فـقـط اشاره بـكن، تا بگـويـمـش بـرود مگركه نيست اجل تحتِ اخـتيارِ علی؟ به غـير تـلـخـی اين چـند مـاهـۀ آخِــر چه خوش گُذشت كنار تو روزگارِ علی مپوش چهره ز من كه به عشق ديدن توست اگر كه خانه نشيـنی شدهست كارِ علی مرا حلال كن ای نور، مثلِ سايه شدی وَ هرچه داشـتهای كـردهای نـثـارِ علی خزانْ حريفِ علیّات نبود اگر كه غلاف نـبـود عـلّـت قـتـلِ تو، ای بهــارِ عـلی همين كه دست تو افتـاد از نفس، ديدند به شكل اشك زمين ريخت برگ و بارِ علی به انتـقـام تو خـيزد وَ يا كه صبر كند؟ هـنوز مانـده دو دل تيغِ ذوالفـقـارِ علی غُـبـار رُوبـی از اين خـانـۀ غـم آلـوده به جُز تو كار كسی نيست خانهدارِ علی همين مـديـنه كه میگُفـت از فُـتـوحاتم شـدهست محـو تـماشـایِ انـكِـسارِ علی ركابِ قلبِ علی هم شكست از آن دم كه شكـست، پهـلويت اي دُرّ شاهوارِ علی به گـرمی نـفـس تو قـسم كه اين خـانه به محضِ رفتنِ تو میشود مـزارِ علی
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
جـذبه از یاقـوت و گوهـر میرود سـورۂ اخـلاص و کـوثـر میرود زجـرها دیـده ست اما غرق شوق؛ مـحـضِ دیـدار پــیــمـبـر مـیرود لـرزه میافـتـد به جـانِ مـرتـضی هر زمان که جانبِ « در» میرود گرچه خوانده مجـتـبی أمن یُجـیب خـوب مـیدانـد کـه آخـر مـیرود نیمه شب «عجّل وفاتی» خوانده و دیـگـر از آغـوش بـسـتـر میرود با چه حـالی حـضـرت دارالـشّـفـا مضـطر و بشکـسته پیکر میرود از دو چشمش اشک جاری میشود تا که زینب سمتِ معـجـر میرود روضه بر پا میشود وقتی حسین تـشـنـه در آغــوش مـادر میرود!
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
درد داری، دست بر بازو بگیر؛ اما بمان پیش چشمم دست بر پهلو بگیر؛ اما بمان من که میدانم برایت راه رفتن مشکل است باشد اصلاً دست بر زانو بگیر؛ اما بمان گرچه سختی میکشی در خانه، باشد کار کن فضه را بنشان و خود جارو بگیر؛ اما بمان با غـروبت خـانهام تاریک شد، لطفاً نرو مثل شمعی نیمه جان سوسو بگیر؛ اما بمان غربت من گرچه سنگین است روی شانهات با غـم تـنـهـایی من خـو بگـیـر؛ اما بـمان چهره میپوشانی از من، گرچه دلخونم ولی جان حیدر! هر شب از من رو بگیر اما بمان
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
کوثر قرآن من، ای رود جاری میروی داری از باغ من ای عطر بهاری میروی چند ماهی میشود با من غریبی میکنی تا که میبینی مرا گوشه کناری میروی ذوالفقارم در غلاف و صبر تقدیر من است گرچه میدانی برایم ذوالفقاری میروی زخـم داری بر جگـر اما نرو، بارفـتنت میگذاری بر دلم یک زخم کاری، میروی یـاریم کن لـرزه بر زانـوی من انداخـتی یار خود را از چه تنها میگذاری، میروی پای به پای هر نفـس داری تکلم میکنی روزهای عمر خود را میشماری، میروی غصههایت را به دوشم، داغ خود را بر دلم بچههایت را به زینب میسپاری، میروی ای گـل هـجده بهـارم! ای جوان خـانهام! سن وسالی که نداری؛ زود داری میروی
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین در شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
نـشـود بـاز دگـر چـشـم تَـرِ زهـرایـم نـشد آن روز شـوم من سپـر زهـرایم تا عصابه به سرش بست یقین دانستم که شکسته شده در کوچه سر زهرایم بس که نامرد، در سوخته را داد فشار سوخت از شعلۀ در بال و پر زهرایم لگدی زد به دل فاطمه، شد سقط جنین آب شد از غـم محـسن جگـر زهرایم یک طرف محسن و یکسو من و یکسو طفلان مات و مبهوت به هر سو نظر زهرایم کـربلا بر بدن یوسف من سنگ زنند تـا که فـریـاد زنـد من پـسـر زهـرایم
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
مبر ز خـانۀ حـیـدر صدای گـرمت را علی بگـو شـنـوم آن نـوای گـرمت را ز چشم من مبری خندههای گرمت را بخوان دوباره نماز و دعای گرمت را قـیام نیـمه شـبانت عجب تـماشائیست در آسمان زِ قنوت تو شور و غوغائیست بـتـاب در دل شبهـای تـار مـن زهـرا بـمـان برای هـمیـشه کـنـار من زهـرا بـبـیـن به حـال دل بیـقـرار من زهـرا انیـس بیکسیام غـمگـسـار من زهـرا برای طاعت حق هم تو یار من بودی* در اوج غصه و غم هم کنار من بودی از آن زمان که دو دستت ز کار افتاده تــمــام خــانــۀ مـن از مــدار افـــتـاده حـسـن ز داغ رخـت بـیـقــرار افـتـاده غـریب و خـسـته کـنـار تو زار افـتاده مگو که میروم و میسپارمت به خدا که تا به روز ابد دوست دارمت به خدا مرا دوباره صدا کن اباالحـسن! زهرا سخن ز درد جدایی مزن به من زهرا مگـو که دخـتـر تو آورد کـفـن زهـرا به پیـش چشم غـریبم نفـس نزن زهرا تن تـکـیـده ز درد و غـم تـو آبـم کـرد نـماز خـواندن نـیـمه شبت کـبـابم کرد به خسـتگی وجـود مطـهـرت سـوگـند به بغض چشم پُر از اشک دخترت سوگند به محسن آن گل نشکفته پرپرت سوگند به زخم گوشۀ ابروی اطهـرت سوگند که خـاطرات تو از خاطر عـلـی نرود تـوسّـلات تو از خـاطــر عــلـی نـرود
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
نهان ز من ز چه رو، روی نیلفام کنی؟ ز چیست روز مرا، تیرهتر ز شام کنی؟ درِ بهـشت کـنی بـاز و زود میبـنـدی چه میشود نگـه نـیـمه را تـمـام کنی؟ از آن لبی که ز من خواهشی نکرده، بخند بخند؛ ورنه به من خنده را حـرام کنی شنـیـدهای که جـواب سـلام من نـدهـند چه کار با دو جهان؟ گر تو یک سلام کنی! نـماز نافـله خـواندی، ولی قـیام نداشت چرا به حرمت من، این همه قـیام کنی رخ تو آیـنـۀ صبح و آفـتاب عـلـیست چو آفـتاب چـرا مـیـل روی بـام کـنی؟ به شوق دیدن تو دیده خواستم؛ زین پس نـصـیـب دیـدۀ مـن گـریـۀ مــدام کـنـی
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
ای نـیـمـهٔ وجـودِ پیـمـبر، نـرو! بـمان چشم و چراغِ خانهٔ حـیدر، نرو! بمان قـرآن ناطـقت شـدم ای سـورهٔ نجـیـب شأن نـزولِ مریم و کـوثـر، نرو! بمان ای بـرکتِ هـمـیشه! سرِ سفـره باز هم نان از تـنـورِ خـانه بیـاور، نرو! بمان مشغـولِ رُفت و روب شدی خانم گـلم حالا که هست حالِ تو بهتر، نرو! بمان «أمن یُجـیب» هـایِ مرا مستجـاب کن هر چند هست حالِ تو «مضطر»، نرو! بمان نُه سال عـاشقانه به هم تکـیه کـردهایم یک روح در میانِ دو پیکر، نرو! بمان اشکِ حسین و بغضِ حسن را نگاه کن محضِ قرارِ این دو برادر، نرو! بمان چیزی بگو به زینب و کمتر سکوت کن دق میکند بدونِ تو دخـتر، نرو! بمان مرثـیه خـوانِ کـربوبـلا...راویِ غـمِ گودال و تلّ و خنجر و معجر، نرو! بمان
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
خون میرود ز چشم ترم پای رفتـنت پـشـتـم خـمـیـد پای تـمـاشـای رفـتـنت ای با شتاب عزم سفر کرده صبر کن خانه هـنـوز نـیـست مهـیـای رفـتـنـت یـا از خــدا بـخـواه بـمـانـی و یـا مـرا زنـده مـخـواه فـاطـمـه فردای رفـتـنت نجوای سجدههای تو عجل وفاتی است هـمـواره از خـداست تـمـنّای رفـتـنت ذکـــر بــریــدۀ تـو گــواه بـــریــدن و حال قـنـوتهـای تـو گـویـای رفـتـنت ای کاش زخـمهای تنت ایـنـقـدر نـبود تا مـانـدنت رقـم بـخـورد جـای رفتنت با هر نفس به پیرهنت رنگ گل نشست شد سـرفـهها جـواب مـعـمـای رفـتنت بـسـته کـتـاب عـمـر عـلی را وداع تو هر برگ آن رسیده به امضای رفتنت
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
دیدهات را باز کن بر زخم ما مرهم ببند این چنین مگذار ما را، بار ما را هم ببند مشکل افـتاده به کارم فـاطمه اعجاز کن بار دیگر پلک های زخمیات را باز کن الـتـماس تو کـنم یا که خـدایت را، مـرو رو به قبله گشتهای یا قبله رو کرده به تو با سکـوتت فاطمه! خانه خـرابم میکنی مثل این مردم تو هم داری جوابم میکنی؟ زانوان زخمیام می لرزد از این واهمه من در این دنیا بمانم لحظهای بی فاطمه قولهای آن شب پیوندمان یادت که هست حرف هاییکه به روی سر در دل نقش بست کی قـرار این بود تـنها قامت تو بشکـند قـامت تو بشکـند تا حـرمت من نـشکـند آشـیـان دلخـوشیهـای مـرا برهـم زدنـد هـمسرم را ظـالـمانه پیـش چـشانـم زدند گرچه با آن صحنهها جانم رسیده بر لبم امـتـداد این جـسارت میرسد بر زیـنـبم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها با امیرالمؤمنین علیهالسلام
اگر خشکم اگر زردم درخت رو به پاییزم تـمام برگهایم را به پـاهای تو میریزم چه نیرو میدهد بر من نگاه چشمهای تو بیا بنشین کنار من که از عشق تو برخیزم الا ای دست رحمت دستهایم را نمیگیری که در این لحظۀ آخر به دامانت بیاویزم تو آن تنهاترین هستی یل خانهنشین هستی من آن تنها زنی هستم که از درد تو لبریزم الهی بشکند دستیکه باعث شد به پیش تو از اینکه مقنعه از چهره برگیرم بپرهیزم غریبی خوب میدانم ولی کمتر بیا خانه خجالت میکشم وقتی به پایت بر نمیخیزم
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
با رفـتـنت خـالی مکـن دور و برم را پاشیـدهتـر از این مگـردان لشگـرم را ای نیـمـۀ مجـروح من ای کـاش با تو در خـاک بـگـذارنـد نــیــم دیـگـرم را بعد از تو ای سـرو شکـسته تا قـیامت از خـجـلـتـم بـالا نـمیگـیـرم سـرم را باور نمیکردم که روزی پیـش چشمم از پـا بـیــنـدازد غـلافـی هـمـسـرم را تو بـین آتـش رفـتی و من گُـر گـرفـتم حـالا بـیـا و جـمع کـن خـاکـسـتـرم را هر شب حسن در خواب میگوید مغیره دست از سرش بردار کشتی مادرم را دیروز اگر در پیش طفلانم حرم سوخت فـردا بـسـوزانـنـد بـا طـفـلان حـرم را از کـربـلا دیـشب صـدایـی را شنـیـدم انگـار طـفـلی گـفـت عمه معـجـرم را
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
بیگمان از چون تو ماهی مهربانی بهتر است قصد رفتن کردهای اما بمانی بهتر است گرچه ناچارم به ماندن بیتو در دنیا ولی مرگ در چشم من از این زندگانی بهتر است خم شدی خم میروی خم مینشینی پیش من برنخیزی اینچنین، ای قد کمانی بهتر است از رخت پیداست که داری اذیت میشوی پس غم این خسته را هرچه ندانی بهتر است تا صدایـم میزنـی، امّـیـد پـیـدا میکـنـم بیشتر نام مرا بر لب بخوانی بهتر است حرکت دستان تو خـانه خـرابش میکـند درد دل با زینب از نوع زبانی بهتر است
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
در جـواب الـتـماس دخـترت مـادر بمان من قسم دادم تو را جان علی دیگر بمان بیشتر در خانه پیش کودکان خسته باش گوشۀ این بیت الاحزان مادرم کمتر بمان نا امید و خستهای از دست این نامردمان رفته گرچه کاسۀ صبرت عزیزم سر بمان استخوانهای تنت هم آب شد کم کم ولی با همین بیـماری و این پیکـر لاغر بمان یک طرف زانو بغل کرده پدر در گوشهای یکطرف دارد برادر چشمهایی تر بمان کارهای خانه را بگـذار روی دوش من استراحت کن کمی مادر نرو مادر بمان ما همه یک سو؛ پدر دق میکند از رفتنت مادر خـوبم به عـشق ماندن حـیدر بمان تو جوانی گفتن عجّل وفاتی خوب نیست وارث حلم و صبوریهای پیغـمبر بمان
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
ای زُهْـرَةُ الـزَّهـرای عـالم! کَلِّمِینِی بـنـت رسـول الله خـاتـم! کَـلِّـمِـیـنِـی «هذا فِـراقٌ بِینیُ و بِینکْ » نخـوانی دق میکـنم از فـرط مـاتـم، کَـلِّمِینِی
: امتیاز
|
وصایای حضرت زهرا سلام الله علیها به امیرالمؤمنین
خـلاصه استجـابت شد دعـایـم روم امـشـب بـه دیـدار خـدایـم بگو همسایهها راحت بخـوابند که دیگـر در نـمیآیـد صـدایـم در این ساعات آخر ای علی جان بـرای تـو وصیـت مـینـمـایـم به فکر ازدواجت بعد من باش جـوانی تو هـنوز ای مقـتـدایـم برای بـدرقـه از خـانه تا قـبـر تـو تـابـوتـی مهـیّـا کـن بـرایـم کنار قـبر من قـرآن بخوان که شـدیـداً عــاشـق ایـن آیـههـایـم مـبـادا دشـمـنـان مـن بـیـایـنــد برای دفـن و تـشیـیع و عـزایم سلامـم را رسان تا به قـیـامت عـلـی جـان به تـمام بچـههـایم حـلالـم کن که تـنهـایت نهـادم حـلالـم کـن برای گـریـههـایـم خـدا حـافـظ امـیـرالـمـومـنـیـنم که دیگـر مـیروم نـزد خـدایم
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
هرچند دیگر خـستهای از زندگـانی راهی اگر دارد بمان خـیلی جـوانی حـتـی هـنـوزم با نگـاه نـیـلـی خـود غم های عـالم را ز دوشم میتکانی خورشید چشمت را رها از چادرت کن این روزها مثـل کـسـوف نـاگهـانی من با سکوتت انس میگیرم شما هم با درد پهـلـو سعـی کن پیـشم بمانی تـسبـیح هم میافـتـد از انگـشتهـایت ای جان من اینقدر یعنی نیمه جانی؟ دیوار و در هر روز هنگام عبورم گـفـتـنـد از تـو بـا زبـان بـیزبـانـی
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
نیست در زانوی من تاب و توانی فاطمه کاش میشد بیـشتر پیـشم بـمانی فاطمه نیمه شب با سرفههای گاه و بیگاهت مدام دخـترت را پای بـستر مینشانی فاطمه گریه دارد میکند زینب از آن روزی که تو حرف هایی را زدی با او نهانی فاطمه من نمیگویم در آغوشت بگیریش ولی گیسوانش را اقلاً ..!! میتوانی فاطمه!؟ چند وقتی هست هر دفعه کنارت میرسم معجرت را روی صورت میکشانی فاطمه حرف رفتن میزنی شاید فراموشت شده که برای زنـدگـیـم آب و نـانـی فـاطـمه سعی کن بهتر شوی؛ من هم دعایت میکنم آمـیـنـش را ولی بـاید بخـوانـی فـاطـمه شیشه عمر علی هستی عزیز مصطفی جان من بـالا تو بالاتـر از آنی فـاطـمه
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
وقتی که حال و روز تو بهتر نمیشود در چـهـرهام امـیـد مـیـسـر نـمـیشـود با زحـمتی دو دیده به من باز کن گـلم آیـیــنـه از نـگـاه، مـکــدّر نـمـیشــود پرپر مزن میان قـفس، ای شکسته پَـر این پـر برای پـر زدنت پـر نـمیشود از میـخ در حکـایت شرم مرا بـپـرس رویـم سـپـیـد پـیـش پـیـمـبـر نمیشـود بر روی زخم گونۀ خود جان مرتضی مرهـم گـذار، گوشـۀ معـجـر نمیشود داغت عجیب پشت علی را شکسته است از پـا فـتـاده، فـاتـح خـیـبـر نـمیشـود باشد، حسین را به برم میکـشم، برو! امـا بـدان، مـحـبـت مـــادر نـمـیشـود با الـتماس گـفت: مرو! پیـش من بمان زهـرا اشاره کرد که: دیگـر نـمیشود
: امتیاز
|
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
برخواست دگر جمع کند بستر خود را میخواست که خوشحال کند همسر خود را امروز خودش پای تنور آمد و نان پخت تا سیـر کـند فـاطـمه نـان آور خود را این معجر خاکی دگر اندازۀ او نیست داده است به آتش کمی از معجر خود را رفـتن پـسـرها وسـط کـوچـه نـشـستن سخت است بـبـینن غـم مـادر خود را حـالا که نـشد بـاز کـند پـوشیـه اش را ای کاش کمی ناز کـند دخـتر خود را چون محرم راز عـلی و هـمدم او بود در سیـنه نگـه داشت دَم آخـر خود را روح عـلی و فـاطمه در پیکـر هم بود پس برد عـلی دفـن کند پیکـر خود را
: امتیاز
|